همسر جدید آزاده نامداری یعنی آقای سجاد عبادی به ادعاهای مهسا آبومگر ، همسر سابقش واکنش نشان داد . سجاد عبادی در مورد سخنان جنجالی مهسا آبومگر در مورد طلاقشان گفت طلاق آنها زمان بر و در پروسه ای چندماهه و به صورت توافقی بوده است. وی نوشت:
به نام خدا. همان طور که زندگی بنده وخانواده ام گواهی میدهد،حفظ آبرو واعتبار افرادهمواره مهم ترین اصل برایم بوده وهميشه،ازتخریب دیگران وحرمت شکنی دوری کرده ام.علیرغم میل باطنی متاسفانه هجمه های غیر اخلاقی طی روزهای گذشته علیه خانواده ام من را مجبور به تنویر،افکار عمومی کرد:
زندگی پیشین من به دلیل عدم تفاهم اخلاقی،پس ازماه ها متارکه وانجام پروسه ی طولانی وزمانبرطلاق،به صورت توافقی وبارضایت کامل همسر سابق بنده درفضایی آرام پایان یافت،بدیهی است تشکیل زندگی جدید حق هرانسانی است ودراين راه هیچ کار خلاف عرف وشرع وقانونی انجام نشده است.
واین حق من وهمسرم است که بدور ازتنش زندگی آرامی را آغاز کنیم. “ای کسانی که ایمان آورده اید،ازبسیاری ازگمانها بپرهیزید،که پاره ای. از گمانها گناه است،……ازخدا بترسید،خدا توبه پذیر ومهربان است”
#سجاد_عبادی#مهر#هزار وسيصد ونود چهار#آزاده_نامداری
پیش ازین مهسا آبومگر ،با انتشار عکس صفحه دوم شناسنامه اش ، خطاب به همسر سابقش و آزاده نامداری نوشته بود :
«آقاي سجاد عبادي! گل هايي كه هر سه شنبه برايش ميبردي از همان گل فروشي ميخريدي كه براي من هم در اين ٣ سال خريدي ؟! حرفهايي كه سر سفره عقد در گوشش گفتي از جنس همان حرفهايي بود كه در اين ٣ سال در گوشم زمزمه كردي ؟
راستي به او هم گفتي كه هميشه دوستش داري ؟!مردي كه سر قولش نماند مرد نيست ، پس حساب من با تو هيچ ! خانم نامداري عزيز، بانوي حجاب و اخلاق و عفاف و شكستن حرمت ها؛ من سر زندگي ام بودم كه تو آمدي من بودم و تو آمدي او ٢٢ شهريور ٩٤ از من جدا شد
و تو ماه هاست كه از گل هاي رز سفيدت عكس ميگذاري و روزهاست كه آينه و شمعدان خانه ي مشترك جديدت را به نمايش گذاشته اي حساب تو و خانواده هايي كه از هم پاشيدي با خدا پ.ن: خدايا باز من ماندم و تو.»
*****************************
بازی های احساست با من و تو !
میدانی که دوستش داری اما حرف نمیزنی باخودت لج میکنی دیواری میکشی بین خودت و او . احساس میکنی درکت نمیکند احساس میکند که درک نمی شود . کم کم فاصله های پوشالی می شود قد آرزوهای بر باد رفته من و تو .
حکم قاضی طلاق
مجرم دل زبان و افکار من و تو
از هم دور که باشیم باز می شویم عزیز دل هم و هنوز امید و احساس هست تازه می شود با مرور خاطرات ولی وقتی یکیمان رفت میشکند شیشه های پنجره احساس . میشود خیانت نامردی و ....
کافی بود فقط کمی خودخواه نبودیم و حرف میزدیم
مثل ادم مثل حوا